حرفهای از جنس دلتنگی
چنان دلگیرم از دنیا، که خود را هم نمی خواهم
نظرات شما عزیزان:
به این زخم دل خونین دگر مرهم نمی خواهم
همه نامهربانانند در این دنیای پرتذویر
چنین شد حاصل عمرم...که جز مرگم نمی خواهم .
چرا غمگینی ، چرا قدر خودتو نمی دونی ، تو که روحی به این بزرگی و لطافت داری ، تو که پرنده دلت هفت آسمون رو زیر پر داره ، چرا غصه می خوری . مگه نمی دونی اونچه که از دست دادی درمقابل اونچه داری چقدر کوچیکه . تو خدا رو داری ، دل پاکت رو داری ، آسمون روحت رو داری و قدرت پروازی رو که خیلی ها با دست و پای سالمشون ندارن . به داشته هات فکر کن . به توانائیهات که خیلی بیشتر او ناتوانیهاته . اجازه نده کسی به چشم ترحم نگات کنه . تلاش کن تا همه به چشم تحسین بهت نگاه کنن
عزیز بهتر از جانم گرفتی
گلی پرورده بودم در گلستان
تو آن را از گلستانم گرفتی
من اما مهرم را نثار گل خواهم کرد
سلام به روزم خوشحال میشم بهم سر بزنین
Power By:
LoxBlog.Com |